بچه که بودم مثلا سن دبستان
یادم می آید که گاهی روزهای جمعه یا تعطیل که کسی زنگ می زد و برای ناهار دعوت مان میکرد
مامانم می گفتند کاش میذاشتن یک جمعه ای را در خانه باشیم و دورهم!
من که فسقل بچه ای بودم با خودم میگفتم ما که همه روزهای هفته را باهم هستیم
حالا یک جمعه را برویم مهمانی و با بچه ها بازی کنیم
خلاصه گذشت تا این روزهایی که خودم مادر شده ام
می بینم که بعضی از روزهای تعطیل چقدر دلم میخواهد توی خانه باشیم
خودمان سه نفری
دورهم ناهار بخوریم
نوع غذا و زمان خوردن غذا را خودمان تعیین کنیم
بی دغدغه از سرکار آمدن و به سر کار رفتن روزهای دیگر، یک ناهار خانوادگی بخوریم
واقعا که هیچ حرف مادرها بی حکمت نیست فقط برای درک اون حکمت ها به زمان نیاز داریم
پ.ن: عکس هم تزیینی است!
مدت هاست به این ایمان آورده ام که امتحان الهی بی شک به اندازه وسع و ظرفیت ماست
که خودش گفته.
اگر امتحان های خدا را سخت تر می بینید
یک پیام ارزنده دارد
" وسع و ظرفیت شما افزایش یافته است"
پس
باید امتحان های سخت تری بشوید
پ.ن: هیچ کار خدا بی حکمت نیست
پ.ن: امان . امان از آدم هایی که شعار زیاد می دهند که نباید آدم ها را قضاوت کرد و باید مهربان بود و قس علی هذا ولی به وقت عمل خودشان در کسری از ثانیه چنان دیگران را قضاوت می کنند که برق سه فاز از سر همه بپرد! فتأمل
درباره این سایت